بعد از شهادت سالار شهیدان در عصر عاشورا، اتفاقات عجیبی در عالم افتاد که به چند نمونه از آنها که در کتب اهل سنت آمده است اشاره میکنیم.
۱٫ آسمان خون گریه کرد
به ادامه مطلب بروید....
بعد از شهادت سالار شهیدان در عصر عاشورا، اتفاقات عجیبی در عالم افتاد که به چند نمونه از آنها که در کتب اهل سنت آمده است اشاره میکنیم.
۱٫ آسمان خون گریه کرد
الف) عَنْ نَضْرَةَ الْأَزْدِیَّةِ قَالَتْ: لَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بن علی (علیهما السلام) مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً فَأَصْبَحْتُ وَ کُلُّ شَیْءٍ لَنَا مَلْآنُ دَما.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۳ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲، ۳۱۳ و الثقات، ابن حبان، ج ۵، ص ۴۸۷ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۷ – 228.)
هنگامى که حسین بن علی (علیهماالسّلام) شهید شدند، آسمان خون بارید و ما همچنان میدیدیم که تمام اشیاء و اسباب ما مملو از خون است.
ب) جعفر بن سلیمان قال حدثنی خالتی أم سالم قالت لما قتل الحسین بن علی مطرنا مطرا کالدم على البیوت والجدر قال وبلغنی أنه کان بخراسان والشام والکوفة.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۳ – 434 و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲ – 313 و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۸ – 229)
جعفر بن سلیمان، روایت کرده که خالهام، ام سالم، گفت: هنگامى که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، بارانی همانند خون بر دیوارها و خانهها میبارید. و گفت: به من خبر دادند که همین باران خون، در خراسان، شام و کوفه نیز باریده است.
عن ابن سیرین قال لم تبک السماء على أحد بعد یحیى بن زکریا إلا على الحسین بن علی.
(سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۵ – 226)
آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهمالسلام) گریه نکرده است.
۳٫ تاریک شدن آسمان
الف) حدثنا خلف بن خلیفة، عن أبیه، قال: لما قتل الحسین اسودت السماء، وظهرت الکواکب نهارا حتى رأیت الجوزاء عند العصر وسقط التراب الأحمر.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۱ – 432 و تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۶)
زمانی که امام حسین (علیهالسلام) به شهادت رسید، آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستارههای آسمان ظاهر شدند؛ تا جائی که ستاره جوزا در عصر دیده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت.
ب) و قال: وقال علی بن مسهر، عن جدته: لما قتل الحسین کنت جاریة شابة، فمکثت السماء بضعة أیام بلیالیهن کأنها علقة.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۲ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۶)
علی بن مسهر از جدهاش نقل میکند که میگفت: هنگامی که امام حسین به شهادت رسید من دختری نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود که گویا لخته خون بود.
۴٫ سرخ شدن آسمان
الف) وقال علی بن محمد المدائنی، عن علی بن مدرک، عن جده الأسود بن قیس: احمرت آفاق السماء بعد قتل الحسین بستة أشهر، نرى ذلک فی آفاق السماء کأنها الدم. قال: فحدثت بذلک شریکا، فقال لی: ما أنت من الأسود ؟، قلت: هو جدی أبو أمی قال: أم والله إن کان لصدوق الحدیث، عظیم الأمانة، مکرما للضیف.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۲ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۷)
علی بن مدرک از پدر بزرگش اسود بن قیس نقل میکند که گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسین به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود که ما آن را شبیه خون در آسمان مشاهده میکردیم، علی بن محمد مدائنی از وی سؤال کرد: چه نسبتی با اسود داری ؟ گفت: او جد مادری من است گفت: به خدا سوگند که او راستگو و امانتداری بزرگ و میهمان نواز بود.
ب) وقال عباس بن محمد الدوری، عن یحیى بن معین: حدثنا جریر، عن یزید بن أبی زیاد، قال: قتل الحسین ولی أربع عشرة سنة، وصار الورس الذی کان فی عسکرهم رمادا واحمرت آفاق السماء ونحروا ناقة فی عسکرهم فکانوا یرون فی لحمها النیران.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۴ – 435 و تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۵ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۰)
یزید بن ابی زیاد میگوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتری را لشکریان ذبح کردند آتش از گوشتش زبانه میکشید.
۵٫ دیوار دار الإماره خون گریه کرد
حدثنی أبو یحیى مهدی بن میمون قال: سمعت مروان مولى هند بنت المهلب، قال: حدثنی بواب عبید الله بن زیاد أنه لما جئ برأس الحسین فوضع بین یدیه، رأیت حیطان دار الامارة تسایل دما.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۳ – 434 و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۹)
هنگامى که سر مبارک امام حسین علیهالسلام را در برابر ابن زیاد نهادند، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى مىگشت.
6. گرفتن خورشید
عَن أَبُو قَبِیلٍ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) کُسِفَتِ الشَّمْسُ کَسْفَةً بَدَتِ الْکَوَاکِبُ نِصْفَ النَّهَارِ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهَا هِی.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۳ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۸ و تلخیص الحبیر، ابن حجر، ج ۵، ص ۸۴ و السنن الکبرى، البیهقی، ج ۳، ص ۳۳۷)
هنگامى که امام حسین علیهالسلام به شهادت رسید، خورشید گرفت و آن قدر تاریک شد که هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گردیدند. از این اتفاق چنین پنداشتم که قیامت برپا شده است!
۷٫ جاری شدن خون تازه از زیر سنگها
الف) (و قال) یعقوب بن سفیان ثنا سلیمان ابن حرب ثنا حماد بن زید عن معمر قال َ أَوَّلُ مَا عُرِفَ الزُّهْرِیُّ تَکَلَّمَ فِی مَجْلِسِ الْوَلِیدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ فَقَالَ الْوَلِیدُ أَیُّکُمْ یَعْلَمُ مَا فَعَلَتْ أَحْجَارُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ یَوْمَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ فَقَالَ الزُّهْرِیُّ بَلَغَنِی أَنَّهُ لَمْ یُقْلَبْ حجرا إِلَّا وَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِیط.
(تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۴ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۴ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۹)
ابو بکر بیهقى از معروف روایت کرده که ولید بن عبد الملک از زهرى پرسید سنگهاى بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن على چه حالتى به خود گرفتند، زهرى گفت: به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگى را که از زمین بر میداشتند در زیر او خون تازه میدیدند.
ب) محمد بن عمر بن علی عن أبیه قال أرسل عبد الملک إلى ابن رأس الجالوت فقال هل کان فی قتل الحسین علامة قال ابن رأس الجالوت ما کشف یومئذ حجر إلا وجد تحته دم عبیط.
(تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۹ – 230)
عبد الملک شخصی را نزد پسر راس الجالوت فرستاد تا از وی بپرسد که آیا نشانهای از کشته شدن حسین درعالم دیده شده است یا نه، او در پاسخ گفت: هیچ سنگی از زمین بر داشته نشد مگر اینکه خون تازه دیده میشد.
۸٫ خاکستر شدن گیاه ورس (اسپرک)
الف) (وقال) ابن معین حدثنا جریر ثنا یزید بن أبی زیاد قال قتل الحسین ولی أربع عشرة سنة وصار الورس الذی فی عسکرهم رمادا.
(تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۴ – 435 و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۵ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۰)
یزید بن ابی زیاد میگوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد.
ب) (وقال) الحمیدی عن أبن عیینة عن جدته أم أبیه قالت لقد رأیت الورس عاد رمادا ولقد رأیت اللحم کأن فیه النار حین قتل الحسین.
(تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۵ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶)
ابن عیینه از مادر بزرگ پدری اش نقل میکند که گفت: هنگام شهادت حسین گیاه ورس را دیدم که تبدیل به خاکستر شد و در گوشتها آتش میدیدم.
ورس: همان اسپرک است که گیاهى است شبیه به کنجد با برگهاى سبز رنگ که از رنگ آن براى رنگ کردن لباسها استفاده مىشود و در یمن زیاد مىروید.
۹٫ تلخشدن گوشت شتر غنیمت گرفته شده از امام
عَنْ جَمِیلِ بْنِ مُرَّةَ قَالَ أَصَابُوا إِبِلًا فِی عَسْکَرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) یَوْمَ قُتِلَ فَنَحَرُوهَا وَ طَبَخُوهَا قَالَ فَصَارَتْ مِثْلَ الْعَلْقَمِ فَمَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُسِیغُوا مِنْهَا شَیْئا.
(تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۶ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۵ – 436 و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۱)
جمیل بن مره گوید: شترى از لشکرگاه حسین بن علی را در روز شهادت او غارت گرفتند، و سپس او را نحر کرده و طبخ نمودند، راوى گوید: گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده کنند.
۱۰٫ دیده شدن آتش در گوشت شتر غنیمت گرفته شده
وقال محمد بن عبد الله الحضرمی: حدثنا أحمد بن یحیى الصوفی، قال: حدثنا أبو غسان، قال: حدثنا، أبو نمیر عم الحسن ابن شعیب، عن أبی حمید الطحان، قال: کنت فی خزاعة فجاؤوا بشئ من ترکة الحسین فقیل لهم: ننحر أو نبیع فنقسم ؟ قالوا: انحروا، قال: فجعل على جفنة فلما وضعت فارت نارا.
(تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۵ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۱)
از حمید طحان روایت شده است که در قبیله خزاعه بودم، از جمله چیزهائى که از امام حسین علیهالسلام چپاول شده بود و به آن قبیله آورده بودند، یک شتر بود. مردم آن قبیله گفتند: این شتر را نحر کنیم و یا معامله نمائیم؟ کسى که شتر را آورده بود گفت: مىخواهم آن را نحر کنید. حمید گفت: سپر را براى نحر کردن آن حیوان آماده ساختم، همین که شتر را خوابانیده و سپر را به زمین گذاشتم و آماده کشتن آن بودیم، ناگهان آتشى از آن سپر مانند آب فوران کرد!